بی توجهی مسئولان برای معماری پایتخت تاریخ و تمدن
یادداشت اختصاصی منهای عدل - معماری کوچه خیابان های همدان انعکاس یک تقلید ناشیانه ای از تهرانی است که غایت نگاهش به آینده به سمت لس آنجلس آمریکا است. قدم زدن در خیابان های همدان و بازتاب آنچه که معماری کاتالوگی نامیده میشود روایتی از آنچه بین فرهنگ و معماری خوابیده است را برای ما بیان میکند. روایتی از خواب شواری اسلامی ، شهرداری و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی همدان که هیچ نسبتی با آرمان های انقلاب ندارند و یا به قول شهید آوینی انگار نهاد های جمهوری اسلامی نماینده تفکری است که با غرب سیاسی سر چالش دارد نه با مدرنیته .
معماری این روزهای کوچه خیابان های همدان شکست دانشگاه بوعلی و فارغ التحصیلانش در ارائه آنچه معماری اسلامی –ایرانی گفته میشود را نمایندگی میکند و به عبارت ساده تر بی دغدغه بودن دانشجویانش را به جامعه ما دیکته میکند . معماری این روزهای پایتخت تاریخ و تمدن ایران زمین از به حاشیه رفتن مساجد سخن میگوید ، از اینکه مسجد در معماری مدرن جایگاهی ندارد و از اینکه مسجد دیگر یک سنگر نیست مگه اصلا تو دنیای مدرن و صلح دوست امروز قراره با کسی جنگی داشته باشیم که نیاز به سنگر باشه .
معماری شهر من تپه های سرسبز عباس آباد و گنج نامه را دوست ندارد ، اصلا محیط زیست برایش معنا ندارد.
معماری شهر من بی حیاست و خواهر و برادران مرا هم به بی حیایی میخواند. روز به روز بر تعداد حمام های شیشه ای[ کابینی] تو شهر من افزوده میشه ، پنجره های قدی هم به بهانه مصرف بهینه انرژی و اینجور مسائل هم از یه طرف و اپن آشپزخانه ها هم از طرف دیگر به این مناسبات دامن میزنند. شاید بیهوده نیست که بگوییم از این معماری حاکم بر شهر من است که ذهنیت غالب بچه های دبیرستانی اینگونه ساخته است که گره ذهنی انها این باشد که : من دوست دختر دارم ، پس هستم .
معماری شهر من اما این روزها در حال رسیدن به یک بن بست است ، یک بن بست بزرگ. کابوس معماری طاغوتی شهر من بچه های تمدن ساز فردای نوین اسلامی اند . همان هایی که از دل کتاب 1400 سال پیش درحال گفتن حرف هایی جدید هستند ، همان ها که میگویند با بخشنامه نمیشود سبک زندگی را اصلاح کرد.